احکام سیاسی و اجتماعی اسلام از منظر امام راحل
احکام سیاسی و اجتماعی اسلام از منظر امام راحل
عوامل بروز ديدگاه جدايي دين از سياست
به اعتقاد مورخان اين ديدگاه از سال 476 ميلادي شروع شده و خواستگاه آن غرب است و داراي شاخصههاي زير است:
1) جدايي دين از دولت؛
2) طرد قومگرايي و طايفهگري سياسي؛
3) آزادي دين از سيطره دولت و دولت از سيطره دين و... طرد هر نوع مظهر تقدس.2
مرحوم شهيد مطهري در كتاب ارزشمند علل گرايش به ماديگري، عوامل ايجاد آن را از نظر كلامي و سياسي چنين برشمردهاند:
الف) كليسا به دليل مفاهيم نارسايي كه در الهيات عرضه داشت و علاوه بر آن رفتار غير انسانياش با توده مردم بهويژه طبقه دانشمندان و آزاد فكران، از علل عمده گرايش به ماديگري است.
در قرون وسطي كه مسأله خدا به دست كشيشها افتاد، آنان مفاهيم كودكانه و نارسايي درباره خدا بهوجود آوردند كه با حقيقت وفق نميداد و افراد باهوش و روشنفكر را نه تنها قانع نميكرد، بلكه متنفر ميساخت و بر ضد مكتب الهي بر ميانگيخت.
ب) كليسا علاوه بر عقايد خاص مذهبي، يك سلسله اصول علمي كه داراي ريشههاي فلسفي يوناني و غير يوناني بود، در رديف اصول عقايد مذهب مسيح قرار داد و مخالفت با آن علوم را جايز نميشمرد كه باعث جدايي و تنفر دانشمندان با مكتب آنان شد.
ج) مبارزه سخت و بيامان براي حفظ عقايد سخيف روحانيان كليسا و كشتار وسيع مردم و دانشمندان مخالف، نيز باعث مبارزه با دين و مذهب شد.3اين مبارزه گرچه در غرب با موفقيت همراه شد، ولي در شرق با توجه به گستره خاص اسلام و مفاهيم ارزشي و پر محتواي آن توفيق چنداني به دست نياورد.
استعمار، مروّج جدايي دين از سياست
القاي اين طرز تفكر باعث شد تا اسلام به يك سلسله امور اعتقادي و عبادي و اخلاقي منحصر شده و همه ابواب جهاد و قضا و شهادت و امر به معروف و نهي از منكر از زندگي مردم كنار گذاشته شود. اين نقشه آنچنان ماهرانه اجرا شد كه عدم مداخله در امور اجتماعي و سياسي نوعي قداست و دخالت در آن بزرگترين عيوب شمرده شد.4
متأسفانه اين تفكر در ميان مسلمين طرفداران بسياري يافت و مشهور است كه نخستين بار انديشه علمانيت در دنياي اهل سنت توسط علي عبدالرزاق بيان شد، او معتقد بود:
1) دين و سياست جدا و مستقل از يكديگرند؛
2) پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله فقط مبعوث به رسالت و ابلاغ وحي و دين بود، نه منصوب به سياست و حكومت؛
3) هيچ يك از منابع اسلامي دلالت روشني بر خلافت ندارد؛
4) سياست و حكومت چون امري بشري است نيازمند علوم بشري است.5
نفوذ و رواج ديدگاه پرهيز از سياست در بين دينداران
متأسفانه با رواج تفكر ناصحيح در ناپسند شمردن سياست، كمكم گروهي از دينداران از بستر امور اجتماعي و سياسي فاصله گرفتند و حضور در اين صحنه را ناروا شمردند.
حضرت امام قدسسره در اينباره خطاب به روحانيت فرمودند:
وقتي شعار جدايي دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردي و عبادي شد... به زعم بعضي افراد، روحانيت زماني قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سر و پاي وجودش ببارد والاّ عالم سياسي و روحاني كاردان، كاسهاي زير نيمكاسه داشت و اين از مسايل رايج حوزهها بود كه هر كس كج راه ميرفت، متدينتر بود، ياد گرفتن زبان خارجي كفر و فلسفه و عرفان گناه و شرك به شمار ميرفت.6
از نشانههاي ديگر رواج تفكر دوري از سياست و اجتماع آن است كه در دو قرن اخير در تدوين و تنظيم رسالهها و احكام فقهي مسايل مربوط به سياست ديني و حكومت حذف شد. شهيد مطهري در كتاب ارزشمند پيرامون انقلاب اسلامي ميفرمايد:
در اوايلي كه جلسات انجمن اسلامي مهندسين تشكيل شده بود، در آنجا بحثي داشتم راجع به امر به معروف و نهي از منكر. به اين مناسبت در تاريخچه اين بحث مطالعهاي كردم و در دنبال اين مطالعه به نكته شگفتانگيزي برخورد كردم كه اسباب تعجبم شد. مسأله اين بود كه متوجه شدم در دويست سال اخير مسايل مربوط به امر به معروف و نهي از منكر از رسالههاي ما برداشته شده است. در صورتيكه قبلاً در كنار مسايل مربوط به نماز و روزه و خمس قرار داشت و گويا خود به خود در اذهان، اين يك بحث زايد تلقي شده بود.7
براين ويلسون در مقاله «سكولاريزاسيون» عكسالعمل كشورها و اديان مختلف را در برابر پديده جدا انگاري دين و دنيا بررسي كرده و مينويسد:
بعضي از كشورهاي مسلمان مانند مصر و تركيه در جهت آن پيش رفتهاند، ولي در برخي از آنها همچون ايران احياي نهضتهاي اصولگرايانه از فشارهاي سختي كه با اين فرايند همراه است و نيز ميزان بسيجپذيري علايق و گرايشهاي ديني دست كم در بخشهاي پيچيدهتر جامعه بر ضد تجدد حكايت دارد.8
برخورد غير عقلاني و ناصحيح كليسا و اهداف استعماري دشمنان دين و بشريت باعث شد در غرب به طوركلي مذهب و حكومت دو مسأله جدا از يكديگر شوند و مركز حكومت و مذهب از هم جدا گردند. امّا در ميان جوامع شرقي و كشورهاي اسلامي تز جدايي دين از سياست به رغم توفيقات كمي كه به دست آورد، هرگز فراگير نشد. در كنار آن نهضت امام خميني قدسسره اين تفكر را با شكست روبرو كرد. انقلاب اسلامي به مردم جهان و دينداران فهمانيد كه اسلام هم دنيا دارد و هم آخرت، هم متكفل دنياي انسانها و هم آخرت آنها است. جمع دنيا و آخرت سياست است و سياست يعني اداره يك مجموعه با تدبير و فراست. سياست به معناي مكر و حيله نيست. به فرمايش امير بيان حضرت علي عليهالسلام آنچه آنها دارند مكر و حيله و فجور است، نه سياست. امام قدسسره در اينباره ميفرمايند:
اسلام براي شما و براي همه بشر و همه تودههاي عالم تحفه آورده است. تحفه همگاني و براي همه. در رأس برنامههاي اسلامي هدايت است كه شما را هدايت كند به راهي كه هم دنياي شما تعمير بشود و معمور باشد و هم آخرت شما.9
دلايل حضور دين در سياست از منظر امام خميني قدسسره
احكام شرع حاوي قوانين و مقررات متنوعي است كه يك نظام اجتماعي را ميسازد... در اين نظام حقوقي هر چه بشر نياز دارد فراهم آمده است... از طرز معاشرت با همسايه و اولاد و عشيره و قوم و خويش و همشهري... و امور خصوصي و زندگي زناشويي گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح.10
ايشان همچنين با اشاره به سيره نبوي ميفرمايند:
رسول اكرم صلياللهعليهوآله در رأس تشكيلات اجرايي و اداري جامعه مسلمانان قرار داشت علاوه بر ابلاغ وحي و بيان و تفسير عقايد به اجراي احكام و برقراري نظامات اسلام همّت گماشته بود.11
حضرت امام خميني قدسسره با اشاره به لزوم ايجاد نظام اجرايي براي انجام قوانين عمومي و با توجه به عموميّت قوانين اسلام ميفرمايند:
اصولاً قانون و نظامات اجتماعي مجري لازم دارد. در همه كشورهاي عالم هميشه اينطور بوده است كه قانونگذاري به تنهايي فايده ندارد... پس از تشريع قانون بايستي قوه مجريه به وجود آيد... .12
امام قدسسره با تأكيد بر اين نكته مهمّ كه اگر قوانين اجرا نشود كاملاً بيفايده خواهد بود، بر ضرورت تشكيل حكومت و دخالت دين در امور اصرار ورزيده و ميفرمايند:
هر كه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامي ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجراي احكام اسلام شده است و جامعيّت احكام و جاودانگي دين مبين اسلام را انكار كرده است.13
امام راحل قدسسره با تكيه بر دو عنصر «جامعيت» و «كامليت» دين اسلام و قوانين شامل آن كه تمامي شؤون فردي و اجتماعي انسان را دربر ميگيرد و در بردارنده قوانين و چارچوبها و نظامات اجتماعي و سياسي و اقتصادي است بر حضور دين در صحنه اجتماع و اجراي آن توسط حاكمان و زمامداران با كفايت تأكيد نموده و ميفرمايند:
اسلام مثل مذاهب ديگر يعني مذاهبي كه حالا ظاهرش به ما رسيده است نيست. [اين دين] همه چيزهاي انسان را ميسازد. همانسان را از حيث عقل ميسازد، هم انسان را از حيث اخلاق و تهذيب اخلاق ميسازد، هم انسان را از حيث ظاهر و آداب ظاهري ميسازد، هم در اموري كه انسان به آن احتياج دارد. مثل [ديگر] حكومتها نيست كه فقط در امور اجتماعيشان و سياسيشان دخالت داشته باشند اما كاري به اين نداشته باشند كه خودش توي خانه چه ميكند... عالَم همه تحت نظرش است.14
مكتب اسلام و قوانين آن محدود و محكوم به زمان و مكان خاصي نيست بلكه ديني جهاني و جاوداني براي همه نسلها و در همه عصرها است و هرگز قوانين آن تعطيلپذير نيست. اجراي حدود نيز به حاكم و حكومت نياز دارد. حضرت امام قدسسره در اينباره ميفرمايد:
مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهاي حاكم در جامعه بوده است و خود داراي سيستم و نظام خاص اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي است كه براي تمامي ابعاد و شؤون زندگي فردي و اجتماعي قوانين خاص دارد.15
بنيانگذار جمهوري اسلامي با اشاره به جهاني بودن اسلام و مباني سليم سياسي آن كه راه هدايت همه ملتها و كشورها است ميفرمايند:
اسلام در بعد سياسي، كشورها را در همه زمينهها بدون تشبث به دروغ و خدعه و توطئه فريبنده به اداره و تمشيت حكومت سالم هدايت ميكند و روابط با كشورهاي ديگر را كه به زيست مسالمتآميز و خارج از ظلم و ستمكاري متعهد هستند، محكم و برادرانه ميكند... .16
و نيز ميفرمايند:
اسلام[مربوط به] طايفه خاصي نيست. اسلام براي بشر آمده است نه براي مسلمين و نه براي ايران. انبياء مبعوثند بر انسانها... .17
حضرت امام قدسسره با اشاره به اين نكته ظريف كه تمام احكام و دستورات اسلام داراي روح و معناي اجتماعي و سياسي است ميفرمايند:
ميشود گفت كه بياستثنا دعوتهاي خدا حتي در آن چيزهايي كه وظايف شخصي افراد است، روابط شخصي افراد است بين خود و خدا، از معناي اجتماعي و سياسي برخوردار بوده است.18
و باز در همينباره ميفرمايند:
اسلام احكام اخلاقيش هم سياسي است، همين حكمي كه در قرآن هست كه مؤمنين برادر هستند. اين يك حكم اخلاقي است، يك حكم اجتماعي است، يك حكم سياسي است.19
امام راحل قدسسره با تأكيد بر توجه اسلام به امور مردم و جوامع آنان، به دستورات ديني كه بر مسايل اجتماعي مسلمانان اهتمام دارد اشاره كرده و ميفرمايند:
اسلام دين سياست است. ديني است كه در احكام آن، در مواقف آن سياست به وضوح ديده ميشود. در هر روز اجتماعات تمام مساجد كشورهاي اسلامي از شهرستانها گرفته تا... روزي چند مرتبه اجتماع... احتياجات منطقه و جهات سياسي و اجتماعي، جهات اقتصادي طرح بشود تا مردم مطلع بشوند... .20
نماز جماعت و مواقف حج و عزاداري عاشوراي امام حسين عليهالسلام و... همهاش سياست است. و بيتوجهي به اين نكته مهم باعث انحطاط جوامع مسلمان شده است، ايشان در اينباره ميفرمايد:
بزرگترين درد جوامع اسلامي اين است كه هنوز فلسفه واقعي بسياري از احكام الهي را درك نكردهاند و حج با آن همه راز و عظمتي كه دارد هنوز به صورت يك عبادت خشك و يك حركت بيحاصل و بيثمر باقي مانده است.
يكي از وظايف بزرگ مسلمانان پيبردن به اين واقعيت است كه حج چيست؟ و چرا... .21
در جاي ديگر با اصرار بر اهميّت سياست در دين ميفرمايند:
ديانت اسلام يك ديانت عبادي تنها نيست... همينطور كه يك مذهب و ديانت سياسي تنها نيست، عبادي است و سياسي، سياستش در عبادت مدغم است و عبادتش در سياست مدغم است، يعني همان جنبه عبادي يك جنبه سياسي دارد.22
از دلايل ديگر دخالت دين در امور اجتماعي و سياسي؛ ضرورت اجراي احكام و قوانين است. امام راحل قدسسره در اينباره ميفرمايند:
اسلام مكتبي است كه برخلاف مكتبهاي غير توحيدي در تمام شؤون فردي و اجتماعي و مادي و معنوي و فرهنگي و نظامي دخالت و نظارت دارد. از هيچ نكته ولو بسيار ناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادي و معنوي نقش دارد فروگذاري نكرده است.23
فراگيري و شمول احكام دين در تمامي زمينههاي مادي و معنوي و دنيا و آخرت نشانگر حضور و دخالت دين در تمامي شؤون بشريت است امام قدسسره دراينباره ميفرمايند:
اسلام يك چيزي نيست كه براي يك طرف قضيه فكر كرده باشد. اسلام در همه اطراف قضايا حكم دارد. تمام قضاياي مربوط به دنيا، مربوط به سياست، مربوط به اجتماع، مربوط به اقتصاد، تمام قضاياي مربوط به آن طرف قضيه كه اهل دنيا از آن بياطلاعند.24
احكام و مقررات عبادي، معنوي و الهي و اخلاقيات و حلال و حرام تنها براي گفتوگو و بحث علمي نيست مسلما اجراي آن لازم است. ضرورت اجراي آن در همه زمانها نشان دهنده حضور دين در امور اجتماعي است. حضرت امام قدسسره ميفرمايند:
بديهي است ضرورت اجراي احكام كه تشكيل حكومت رسول اكرم صلياللهعليهوآله را لازم آورده منحصر و محدود به زمان آن حضرت نيست و پس از رحلت رسول اكرم صلياللهعليهوآله نيز ادامه دارد... بنابراين چون اجراي احكام پس از رسول خدا صلياللهعليهوآله و تا ابد ضرورت دارد، تشكيل حكومت و برقراري دستگاه اجرا و اداره ضرورت دارد.
آن عزيز از دست رفته در وصيت نامهاش به مهمترين مزيّت و ويژگي حكومت اسلامي اشاره فرموده و برتري حكومت ديني بر ساير حكومتها را چنين بر ميشمارند:
پيغمبر اسلام صلياللهعليهوآله تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومتهاي جهان لكن با انگيزه بسط عدالت اجتماعي.
پی نوشت ها :
1. secularism .
2. مجله علم كلام، شماره 22، ص 40.
3. كتاب علل پيشرفت و انحطاط مسلمين، ص 444 .
4. مجله حكومت اسلامي (مجلس خبرگان)، شماره 2، سال اوّل، ص 145.
5. مجله حكومت اسلامي شماره 2، سال اوّل، ص 145.
6. پيرامون انقلاب اسلامي، پاورقي ص 56.
7. مجله كلام، شماره 22، ص 39.
8. سخنراني امام در 19/11/1358 .
9. كتاب ولايت فقيه، ص 28.
1. مجله معرفت، مقاله سكولاريسم، ص 24 و 25 .
10. كتاب ولايت فقيه، ص 23.
11. كتاب ولايت فقيه، ص 24 .
12. كتاب ولايت فقيه، ص 27 .
13. تبيان موضوعي، ص 4.
14. تبيان موضوعي، ص 7.
15. تبيان موضوعي، ص 8.
16. آيين انقلاب اسلامي، ص 115.
17. آيين انقلاب اسلامي، ص 119 .
18. آيين انقلاب اسلامي، ص 119 .
19. آيين انقلاب اسلامي، ص 120 .
20. آيين انقلاب اسلامي، ص 122.
21. آيين انقلاب اسلامي، ص 122.
22. تبيان موضوعي، ص 7.
23. آيين انقلاب اسلامي، ص 118.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}